پسره نمیتونست در جعبهی رنگو باز کنه. من قبلنش دو سه تاشو باز کردهبودم، باید یه چیز آهنی مینداختی زیر درش. به من گفت ببین نمیشه این درش فرق داره با اونا. گرفتم ازش بازش کردم. خندید گفت ای بابا به مردونگیم توهین شد که. گفتم نه بابا چه ربطی داره. قلق داشت.
درباره این سایت